از ماست که بر ماست ..... نه....

از پاس که بر پاس 

قدیمی ها که معمولا هیچ چیزی را هم بدون حکمت نمی گویند، مثلی داشتند که می گفت: <از ماست که بر ماست> یعنی هر بلائی بر سر ما بیاید، معمولا از طرف خودی ها شرایط برای پدید آمدن آن بلا پیش آمده، چرا که بیگانگان و افرادی که از شرایط داخلی کسی اطلاعات کافی نداشته باشند قادر به ضربه زنی نیستند.   

حالا به نوعی این حکایت در مورد تیم فوتبال پاس صدق می کند؛ تیمی که بعد از انحلال در تهران امتیازش نصیب همدانی ها شد تا این استان نیز دارای تیمی در لیگ برتر باشد. 


هرچند ابتدا قرار بود تا نام پاس نیز عوض شود و این تیم با اسم شهدای الوند به لیگ برتر بیاید (که ای کاش این اتفاق می افتاد) اما مدیران آن زمان تشخیص دادند که برای حفظ احترام و مقام و قدمت پاس، آن ها هم نام پاس را و اینبار نه به معنای پلیس، بلکه به معنای مخفف سه کلمه "پاکی" "استقامت" و "سرافرازی" که صفات شهدای گلگون کفنیست که امتیاز تیم فوتبال لیگ برتری باشگاه منحل شده پاس تهران به روح مقدس آن ها هدیه شد، بار دیگر نام پاس را بر این تیم جدید التاسیس در همدان بگذارند.

همین تشابه اسمی باعث شد تا برخی از پاسی های قدیم کماکان چشمشان به دنبال این تیم بدود و تصمیم بگیرند که با هر ترفند و تمهیدی که باشد تا نوک قله کوه قاف هم که شده به دنبال پاس بروند و این تیم را به خودشان بچسبانند.  

همین شد که شرایط برای مدیریت بومی همدانی در همدان برای پاس همدان تنگ شد و عده ای که خود را منسوب پاس می دانستند برای اداره (بخوانید انحلال و از بین بردن) پاس بعد از دو سال و اندی راهی همدان شدند و زمام امور را در دست گرفتند.  

مدیرانی مثل ملاحی و پیمبری و مربیانی مثل مدیرروستا، گروسی و یاوری که همگی میراث پاس منحل شده  تهران بودند، در پاس همدان مسئولیت گرفتند.  

هرچند همین افراد وقتی در هفته دهم پاس را در انتهای جدول تحویل گرفتند و در پایان فصل هم در همان حدود رتبه ای که پاس را گرفته بودند تحویل دادند، اما از خودشان چهره یک قهرمان ملی را برای همدانی ها ساختند تا مدیریتشان برای سال دوم نیز تضمین شود.

هر چند نوع عملکرد مدیران پاس از همان ابتدای فصل جاری بر خلاف ادعایشان کاملا مشخص می کرد که آینده روشنی در اختیار این تیم نخواهد بود.... اما نتایجی مفتضح نیز برای این تیم قابل پیش بینی نبود.

آری پاسی های قدیم از پاس منحل شده تهران به پاس جدیدالتاسیس همدان آمدند تا با عملکرد خود زمینه ساز سقوط تیم پاس به لیگ دسته اول شوند و متاسفانه در همدان نیز خیلی کم (بخوانید هرگز) صدای اعتراضی شنیده نشد.  

بی تفاوتی مدیران کلان باشگاه به عملکرد ضعیف مدیریت پاس در واقع دهنکجی بود به افکار عمومی و خواسته هوادارانی که از مدتها قبل صدای اعتراضشان به عملکرد ضعیف مدیریت پاس در آمده بود و دیگر تاب تحمل حضور آن ها را در تیم خودشان نداشتند.

عوض کردن مربیان به طرق مختلف هم گره کار پاس را باز نکرد تا مشخص شود که اشکال کار به قول اصغر مدیرروستا مشکل فنی نبود و کمتر به کادر فنی باز می گشت.

حالا که تنها ده هفته به پایان لیگ برتر مانده، جدول اینگونه می گوید که کار پاس برای بقا در لیگ برتر بسیار مشکل است و مدیران به اصطلاح پاسی این باشگاه با کتمان وجود شرایط سخت و بحرانی برای این تیم با توهمات خود زندگی کرده...  

از طرفی شرایط را مساعد می دانند ولی از طرف دیگر همه تقصیر ها را به گردن مخالفان و معاندانشان می دانند و سعی دارند با سیاسی جلوه دادن قضیه، شکستهای پی در پی خود را کمرنگ تر جلوه دهند.

بد نیست به این نکات هم اشاره کنیم که تیم فوتبال پاس (اگر حتی سوابق پاس قدیم و منحل شده تهران و پاس جدید همدان را هم بر روی هم بگذاریم) هرگز سابقه نداشته که در 17 مسابقه پشت سر هم طعم پیروزی را نچشد و این رکورد تنها در زمان مدیریت سردار ملاحی برای پاس روی داد.

همچنین این نتایج در حالی برای پاس رقم می خورد که در این تیم بیشتر از هر هفده تیم دیگر لیگ برتری برای نیمکت فنی اش هزینه شده و حتی با کمی اغراق می توان مجموع هزینه هائی که این باشگاه برای کادر فنی خود کرده نزدیک به یک و نیم میلیارد تومان می باشد... هزینه ای که هیچ بعید نیست با توجه به احساس نیاز به استخدام مربیان جدید افزایش هم پیدا کند.

دست آخر اینکه آقای ملاحی دست مریزاد با این خدمتی که به پاس کردید. نام شما برای همیشه در تاریخ پاس چه همدانیش و چه تهرانیش ثبت شد... 

 

لینک منبع خبر